ارسال رمان های شما برای ما و با نام خودتون تو وب سایت قرار داده میشه
گرنمی آمد بهار…
جا به جایی کلمات
تعداد بازديد : 136
تلخ ترین حرف: دوستت دارم اما…
شیرین ترین حرف: اما دوستت دارم…
به همین راحتی جابه جایی کلمات زندگی را دگرگون میکند…
غروب جمعه
تعداد بازديد : 130
فردا روز بهتریست
تعداد بازديد : 129
وقتی زمین میخوردم…
تعداد بازديد : 124
تنها تو رفته ایی
تعداد بازديد : 101
در نیمروزی آفتابی
هیچ اتفاقی نیفتاده است
تنها تو رفته ای
اما من
قسم می خورم که این باران
بارانی معمولی نیست
حتما جایی دور
دریایی را به باد داده اند
کمک.......
تعداد بازديد : 124
و ساکهایت را در پیاده رو افکندم
اما بارانیات که در خانهام مانده بود
هذیان گویی سر داد ،
و با اعتراض آستین هایش را برای در آغوش گرفتنم
به حرکت در آورد ..
و آن گاه که بارانی را از پنجره پرتاب کردم ،
همچنان که فرو میافتاد ،
دستهای خالی اش را در باد برآورد ،
چونان کسی که به نشانهی بدرود ،
دستی برآورد
یا آن که فریاد زند: کمک !
دلم برای خودم تنگ شده…
تعداد بازديد : 85
برای خانه پدری
برای گلدانهای شمعدانی کنار حوض
برای بوی زعفران شله زرد های نذری
برای باغبان پیر که پشت درخت بید یواشکی سیگار میکشید
برای قرمزی و شیرینی یک قاچ هندوانه
برای خواب روی پشت بام, یک شب پر ستاره
برای پریدن از روی جوب
برای ایستادن در صف نانوایی
برای خوردن یک استکان کمر باریک چایی
برای قند پهلویش
برای پنیر و گردویش
برای بوی نمناک خاک کوچه پس کوچه
برایِ هیاهویِ بچهها پشت دیوار هر خونه
خانه پدری یک بهانه بود
دلم برای کودکیهایم
دلم برای نیمه ی گم شده ام
دلم برای خودم تنگ شده …
دلباخته…
تعداد بازديد : 404
من دیر کرده ام
تعداد بازديد : 90
وجب به وجب
لحظه ها را بی تو
پیراهن یوسف
تیشه ی فرهاد
قصه تلخ شیرین
زوزه ی تنهایی
تاول زده ام تمام غیر تو را
با این همه بی طاقتی
نمی پرسی کجا
چرا
پاییز را طی کرده به کدام کوچه رسیده ام؟!
من در انتهای چشمهایت ماندم
زندگی می رفت به ته التهاب
تو رفته بودی و
من
احتمالا
اندکی دیر
تو را نخواهم دید
شاید خیلی!
زندگی رفته بود
تو رفته بودی
من دیر کرده ام؛ دیر…
یکی را دوست دارم…
تعداد بازديد : 121
ولی افسوس او هرگز نمیداند
نگاهش میکنم شاید
بخواند از نگاه من
که او را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند
به برگ گل نوشتم من
تو را دوست می دارم
ولی افسوس او گل را
به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند
به مهتاب گفتم ای مهتاب
سر راهت به کوی او
سلام من رسان و گو
تو را من دوست می دارم
ولی افسوس چون مهتاب به روی بسترش لغزید
یکی ابر سیه آمد که روی ماه تابان را بپوشانید
صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت
بگو از من به دلدارم تو را من دوست می دارم
ولی افسوس و صد افسوس
زابر تیره برقی جست
که قاصد را میان ره بسوزانید
کنون وامانده از هر جا
دگر با خود کنم نجوا
یکی را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند ..
منتظر کسی نیستم
تعداد بازديد : 105
هر که آمد
ستاره از رویاهایم دزدید
هر که آمد
سفیدی از کبوترانم چید
هر که آمد
لبخند از لبهایم برید
منتظر کسی نیستم
از سر خستگی در این ایستگاه نشستهام!
یک دل تنگ…
تعداد بازديد : 151
خسته ام…
تعداد بازديد : 95
خاطره ها…
تعداد بازديد : 96
که گاهی فکر میکنم چقدر پیرم
وقتی چشمهایم را می بندم و انگشتان پایم
به منقل زیر کرسی مادر بزرگ میچسبد
وقتی از رادیو، هر قصهای میشنوم
ظهر جمعه میشود
و چای، از مزارع سیلان تا قهوه خانههای لاهیجان
تنها در استکانهای کمر باریک
طعم چای میدهد
چشمهایم را میبندم و
صدبار جریمه میشوم
خط میخورم
و درخت انار باغچه، دلش خون میشود
همینکه میفهمد؛ مدیر مدرسه از شاخههایش
چوب فلک ساختهست
چشمهایم را میبندم و
.
.
.
.
شنیدهام آدمها پیش از آنکه بمیرند
تمام خاطرههاشان را دوره میکنند
و مرگ چقدر باید منتظر بماند
تا کار من تمام شود ..
ولنتاین مبارک
تعداد بازديد : 149
نمیگم دوستت دارم ، نمیگم عاشقتم ، میگم دیوونتم که اگه یه روز ناراحتت کردم بگی بیخیال دیوونست . . . (روز ولنتاینت مبارک عزیزم)))
_______________________________
قلب مهربانت مثلثی را می ماند در دریای عشق ، مرا در خود کشیدی برمودای من !!! (ولنتاین مبارک
______________________________
سلام ببخشید پول نداشتم برات خرس و قلب بخرم به مناسبت روز ولنتاین ، فقط همین یه اس ام اس رو توسنتم برات بفرستم تا بدونی که همیشه دوستت دارم . امیدوارم این روز ، روز ولنتاین برات مبارک و با برکت باشه
شعرهای مراکسی میفهمدکه…
تعداد بازديد : 113
که عزیزش
یک غروب جمعه
برای همیشه رفته است…
شعرهای مراکسی میفهمد
که هرشب خدا
جای خالی اش را بغل کرده
گریه کرده
درنبودنش تب کرده است…
شعرهای مراکسی میفهمد
که سالیان سال
جزشبحی ازخودش
درآینه
چیزدیگری ندیده است…
خوابت را دیده ام…
تعداد بازديد : 115
یادت هست گفتی : مگر اینکه خواب داشتن مرا ببینی …!
حالا که خواب هستم می توانم دستان تو را برای چند لحظهای داشته باشم گلم ؟!
در خواب کجا برویم ؟ پارک یا خلوتترین کوچههای شهر ؟!
نترس
درست هست که ذوق مرگ شده ام اما زود نمی بوسمت !
زود مثل این شاه ماهی ندیده ها بغلت نمی کنم !
اصلاً آنقدر مهربان می شوم که احساس امنیت کنی
اصلاً کاری میکنم که خودت بگویی پس دستانت کو به روی سرم !!
راستی سینما برویم یا که رستوران؟! کدام فیلم عاشقانه را بیشتر دوست داری گلم ؟ غذا چطور ؟
سنتی یا فقط دو فنجان قهوه داغ ؟!
می خواهی خودم لقمه بگیرم برای تو ؟
بوسه چطور ؟!
می خواهی بغل کنم ؟
پرتت کنم به آسمان ؟ جیغ بزنی ، یواش می ترسم گلم !
می خواهی پا برهنه بدویم تا خود خدا ؟!
هدیه را کجا تقدیم کنم برای تو ؟! لابلای بنفشهها یا لای شعر ؟!
اصلاً می خواهی برویم پیش سالمندترین درخت شهر …
دارم کم کم به داشتنت عادت میکنم عجیب !
کاش بیدار نشوم
کاش هیچگاه بیدار نشوم !!!
تولدی دوباره برای آدمی خسته
تعداد بازديد : 302
دوباره دیده امت
تعداد بازديد : 118
فضای خانه که از خندههای ما گرم است
چه عاشقانه نفس میکشم!، هوا گرم است
دوباره «دیدهامت»، زل بزن به چشمانی
که از حرارت «من دیدهام ترا» گرم است
بگو دومرتبه این را که: «دوستت دارم»
دلم هنوز به این جملهی شما گرم است
بیا گناه کنیم عشق را… نترس خدا
هزار مشغله دارد، سر خدا گرم است
من و تو اهل بهشتیم اگرچه میگویند
جهنم از هیجانات ما دو تا گرم است
…
به من نگاه کنی؛ شعر تازه میگویم
که در نگاه تو بازار شعرها گرم است
جوانی ام گوشه آغوش تو بود
تعداد بازديد : 117
گوشهی آغوش تو بود
لحظهای صبر اگر میکردی
پیدایش میکردم
آغوشت را باز کردی
برای رفتنام
شاید حق با تو بود
من دیر شده بودم
دیر یا زود
مانند یک دستهی گل
باید که حسرتم را در بغل بگیرم و بروم
به خواستگاری آن زن خاکی
که نه نخواهد گفت
آغوشش را باز خواهد کرد
و همه چیزم را خواهد گرفت
و من همه چیزم را به او خواهم بخشید
بی هیچ حسرتی
مگر این حسرت ابدی
که دهانم را میگیرد:
دیگر چگونه بگویم که “دوستت دارم”
کاش من خواب تو بودم
تعداد بازديد : 106
امروز را به حساب جمعه بگذار
دلتنگی ات را به دوش می کشم
فردا می روی و جای خالی ات
سه نقطه های شعرهای من می شود
ببین! مرد باش و یک شب نخواب
پشت بام را از ستاره ها چیده ام
سیگارت را بکش، دعوایت نمی کنم
اصلا
بند کفش هایت را من میبندم
تا آخرین ایستگاه می رسانم ات
گریه هم نمی کنم
ببین! نخواااااااب
امشب را به دیری فردا نسپار
می دانم فردا می روی و…
ومن چون زنی تنها هر شب
آغوش مردی را به تن می کشم
که سالهاست مرده است.
که سالهاست…
خواب رفته است
کاش من خواب تو بودم!
آنقدر زمین خورده ام…
تعداد بازديد : 121
دور می شویم…
تعداد بازديد : 120
دور میشویم ناگهان
از خاطرِ آدم ها
چنان سواری شتاب زده
در مه
چنان گم کرده راهی
در خم یک کوچه
عمر لبخندهای ما
چون سهم ما از عشق
چه کوتاه…
چه کوتاه…
چگونه بگویم چقدر دوستت دارم؟
تعداد بازديد : 121
لحظه دیدار
تعداد بازديد : 155
آینه اینقدر تماشایی نیست
تعداد بازديد : 112
دل که لنگ بزند
تعداد بازديد : 122
همه رفتن ها که با پا نیست
دل که لنگ بزند
منتظر تنهایی باش
برای بالش ات چتری بگیر
مرکز هواشناسی دل
هوای بارانی پیش بینی کرده است
باران می بارد
چشمهایت…
یک روز مرا به یاد خواهی آورد…
تعداد بازديد : 99
یک روز…
عاشقم خواهی شد
برایم شعر خواهی گفت
دست تکان خواهی داد…
یک روز دستهایت یخ میزند
نامم که بیاید،
دلت میریزد
وقتی غریبه ای از کنارت میگذرد و
عطرش از همان عطرهای تلخی باشد
که من میزدم
یک روز
پنجره را خواهی گشود
با شالی روی شانه و
لیوان چایی در دست،
و با هر نسیمی که گونه هایت را لمس میکند
مرا به یاد خواهی آورد…
منی که سالهاست رفته ام…
علی طاهری
من کتاب عشق را برای همیشه بسته ام
تعداد بازديد : 165
میریزم چون برف
تعداد بازديد : 99
می خواهم بیایم اما…
تعداد بازديد : 115
هوای شعرهایم سرد است
تعداد بازديد : 126
هوای شعرهایم سرد و
هوای خیالم پس است…
چقدر خاطره های برفی،
پیش رویم باریدن گرفته و
چقدر انتظار در دلم قندیل بسته است…
چقدر پشت ابر مانده ای؟
چقدر نمی تابی؟
از لحن رسمی نبودنت پیداست که
از لحن خودمانی خاطرات هم دلی گرم نخواهد شد…
پر واضح است که
این زمستان هم آش دهان سوزی نمی شود…
گم شدم در خودم
تعداد بازديد : 115
خودم به خودم زنگ میزنم
پراز حرفهایی هستم که نگفته میفهمم
پراز حرفهایی که حتی یک کلمهاش را
خودم هم نمیفهمم
بگو دیوانه است
بگو پریشان
بگو افسرده
بگو بیکار
علاف
خودخور
هر چه… اصلا روانی
بگو تنها کسی که این روزها
برایِ خودش وقت دارد
کسی که صادقانه
حتی خودش را هم نمیفهمد
” هر جا دیدی کسی با خودش حرف میزند، دستش را بگیر، ببر به خانهاش… شاید گم شده باشد”
نیکی فیروزکوهی
سنگین کام میگیری زن
تعداد بازديد : 98
سنگین کام میگیری زن!!
در این سرمای خیابان و برگ ریزان خزان
به یاد کدام عشق خاطراتت را دود میکنی؟!!
ﺳﻨﮕﯿﻦ ﮐﺎﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ زن!
ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻥ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﯽ ﮐﻪ ﭘﯽ ﺍﺵ ﻣﯿﮕﺮﺩﯼ
ﺗﻘﺼﯿﺮ ﺭﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ!
ﺩﻭﺩ ﮐﻦ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ
ﺑﺎﻋﺚ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﮐﺎﻡ ﺳﯿﮕﺎﺭﺕ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ…
ﺁﻧﻬﺎ ﻟﯿﺎﻗﺖ ﺁﻥ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ.
هر چه باداباد
تعداد بازديد : 108
آرام…نادیدنی
تعداد بازديد : 117
عشقت را هرگز بر زبان میاور…
عشق بازگو شدن نخواهد
چرا که چون نسیمی می وزد
من عشقم را بر زبان آوردم
بر زبان آوردم
تمام دلبستگی ام را بر زبان آوردم
سرد
با هراسی سترگ
آه … ترکم کرد
مرا که تنها گذاشت
به چشم بر هم زدنی
رهگذاری سر رسید
به او پیوست…
آرام … نادیدنی
اما بی انکار …
تاریکی محض
تعداد بازديد : 122
حالِ تهوع میگیری …
اگر بدانی
که یک مار بزرگ بلعیده ام
چنبره زده گوشه دلم
نیش میزند به محرمانهترین حرفهای ما
به خاطرات ما
دچارِ خوف میشوی
چیزی مثلِ یک گودال بزرگ مرا بلعیده است
مثلِ تاریکی محض
سکوت مطلق
شب… شب… شب
و من چنبره میزنم روی تمام خاطراتی که… دیگر با تو ندارم
تنها موجودیست که پیچ و تابش از درد نیست
کسی که این روزها عجیب خسته است
تعداد بازديد : 162
از خودم خسته ام
از شما
روزهای بی حوصلگی
شبهای کشدارِ تنهایی
از این شعرهای تکراری
عشق ها
حتی شکستهای تکراری
از این حضورهای مترسک وارِ پر از تردید
از امتداد مستمر چهار فصلی که از کفّ ما میروند
بدون هیچ چ چ چ تغییر… بدون هیچ تغییر
خالی شده ام
خالی میروم
هیچ فکری در سرم نمیماند… نمیآید که بماند
همین روز هاست که کاغذ سفیدی به اشتراک بگذارم
فقط با یک امضا
یا چه میدانم
یک شکلک
یکی از این قلبهایی که همه برای هم میفرستند
یا دستی که باید تکان بخورد ولی نمیخورد
همین روز هاست که خودم را یک جایی گم کنم
نه… اینبار پشت دود سیگار نیست
یا میان انبوه واژههای بی سرانجام
یا در سوگ نیمه رفاقتهای گاه و بیگاهی
این بار
در کوچه پس کوچههای کودکیِ کسی
که زود بزرگ شد
نیمه برهنه
عصیانی
شورشی
و با دلی پر بزرگ شد
کسی که این روزها… عجیب خسته است
بی عشق به خانه برنخواهم گشت
تعداد بازديد : 129
باران ببار
اینبار،
او را خواهم دید
این شهر بی در و پیکر
حریف اراده من نیست!
خواهم گشت
همینه اش را.
کوچه به کوچه
باران
امشب
بی عشق به خانه برنخواهم گشت…