فردا روز بهتریست
تعداد بازديد : 128
چقدر دلم میخواست باور کنم،
فردا روز بهتریست
که صبح از ابدیت یک خواب اجباری
رو به شهامت یک کوچه
و در بطن خاموش حضوری سایه وار
هنوز غروری برای بودنم،
برای انسان بودنم،
داشته باشم
چقدر دلم میخواست
دستهایم را بر شانه ی فرزندم بگذارم
و با اشتیاقی خودمانی بگویم
به روزهای سبز
به آواز یکدست پرندگان خوش آمدی
بهار … به خاطر شکوفهها هم شده بیا !!!!
نویسنده : الناز
تاریخ انتشار : شنبه 24 اسفند 1392 ساعت: 2:22
برچسب ها : آواز پرندگان , اشتیاقی خودمانی , اشعار نیکی فیروزکوهی , انسان بودنم , بطن خاموش , بهار , حضوری سایه وار , خواب اجباری , روزهای سبز , شهامت یک کوچه , غروری برای بودن , فردا روز بهتریست ,