کسی که این روزها عجیب خسته است
تعداد بازديد : 161
از خودم خسته ام
از شما
روزهای بی حوصلگی
شبهای کشدارِ تنهایی
از این شعرهای تکراری
عشق ها
حتی شکستهای تکراری
از این حضورهای مترسک وارِ پر از تردید
از امتداد مستمر چهار فصلی که از کفّ ما میروند
بدون هیچ چ چ چ تغییر… بدون هیچ تغییر
خالی شده ام
خالی میروم
هیچ فکری در سرم نمیماند… نمیآید که بماند
همین روز هاست که کاغذ سفیدی به اشتراک بگذارم
فقط با یک امضا
یا چه میدانم
یک شکلک
یکی از این قلبهایی که همه برای هم میفرستند
یا دستی که باید تکان بخورد ولی نمیخورد
همین روز هاست که خودم را یک جایی گم کنم
نه… اینبار پشت دود سیگار نیست
یا میان انبوه واژههای بی سرانجام
یا در سوگ نیمه رفاقتهای گاه و بیگاهی
این بار
در کوچه پس کوچههای کودکیِ کسی
که زود بزرگ شد
نیمه برهنه
عصیانی
شورشی
و با دلی پر بزرگ شد
کسی که این روزها… عجیب خسته است