تنها تو رفته ایی
تعداد بازديد : 101
در نیمروزی آفتابی
هیچ اتفاقی نیفتاده است
تنها تو رفته ای
اما من
قسم می خورم که این باران
بارانی معمولی نیست
حتما جایی دور
دریایی را به باد داده اند
در نیمروزی آفتابی
هیچ اتفاقی نیفتاده است
تنها تو رفته ای
اما من
قسم می خورم که این باران
بارانی معمولی نیست
حتما جایی دور
دریایی را به باد داده اند
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
و به شالاپ و شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم…
دومین روز بارانی چطور؟
پیش بینیش را کرده بودی
چتر آورده بودی
من غافلگیر شدم
سعی می کردی من خیس نشوم
و شانه سمت چپ تو
کاملا خیس بود…
سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد میکند
حوصله نداشتی سرما بخوری
چتر را کاملا بالای سر خودت گرفتی
و شانه راست من کاملا خیس شد…
چند روز پیش را چطور؟
که با یک چتر اضافه آمده بودی؟
و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر
توی چشم و چالمان نرود
دو قدم از هم دورتر برویم…
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم
تنها برو…
وقتی که بارون میگیره…دلم بهونه میگیره
به یاد شبای بارونی…سراغتو میگیره
اشکِ چشام جاری میشه…مثه بارون چیکه چیکه
دلِ بهونه گیر من…بی تو آروم نمیشه
کجا رفتی ای دیوونه
ندارم از تو نشونی چقده نامهربونی
مگه از تو من چی خواستم بجز عشقو هم زبونی
ندارم از تو نشونی چقده نامهربونی
مگه از تو من چی خواستم بجز عشقو هم زبونی
نم نمِ بارون میگیره…خاطره ها جون میگیره
تووی دلِ خستهِ ی من…عشقِ تو از یاد نمیره
به تو گفتم ای مهربون…تنهام نذار پیشم بمون
این رسم عاشقی نبود…تنها بری تا آسمون
کجارفتی ای دیوونه
حالا که از دست دادمت می خونم از دوست داشتنت
توزندگیم هرچی که بود سپردمش به سرنوشت
ندارم از تو نشونی چقده نامهربونی
مگه از تو من چی خواستم بجز عشقو هم زبونی
حالا که از دست دادمت می خونم از دوست داشتنت
توزندگیم هرچی که بود سپردمش به سرنوشت
ندارم از تو نشونی چقده نامهربونی
مگه از تو من چی خواستم بجز عشقو هم زبونی
مگه از تو…من چی خواستم…به جز عشقو…هم زبونی
باران ببار
اینبار،
او را خواهم دید
این شهر بی در و پیکر
حریف اراده من نیست!
خواهم گشت
همینه اش را.
کوچه به کوچه
باران
امشب
بی عشق به خانه برنخواهم گشت…