متن هاي عاشقانه

عاشقم باش
تعداد بازديد : 141

چه خالیست کوچه های ما
از گذر مردان عاشق
چه غریبند
پنجره ها
از انتظار زنی دلداده
مرا به افسانه ها ببر
به دوران عشق های آتشین
به  روزهای اراده های آهنین
قصه ام اگر هست
اسطوره ام باش
خراب شو
مست شو
در کوچه های این شهر آواره ام باش
به دروغ هم که شد
سینه چاک کن
دیوانه ام باش
عاشقم باش
عاشقم باش

تو امروز باید می بودی
تعداد بازديد : 128

امروز نه چایم دارچین داشـت​

نه قهوه ام شکر

نه اینکه نخواهم

حوصله اش را نداشتم

یعنی می دانی..

امروز نبودم

نه!

امروز اصلا نبودم

من که خیلی وقـت است

نیستم

امروز آفتاب بود.. بهار بود…

راحت بگویمت

امروز تو باید می بودی

همه ی روزها به کنار

تو امروز را عجیب به من

وبه چشمهای منتظرم

بدهکاری. . . !​

ادامه مطلب
نویسنده :
تاریخ انتشار : یکشنبه 21 خرداد 1396 ساعت: 22:48

خوشبختی
تعداد بازديد : 128


هر یک از زنانی

که زمانی

بی تفاوت از کنارشان گذشته ای

تمام دنیای مردی بوده اند…

همین زن که از اتوبوس پیاده شد،

با چشمهای معمولی

و کیفی معمولی تر

و تو معصومش پنداشتی

روزی

جایی

کسی را آتش زده،

با همان ساقهای معمولی

و انگشتهای کشیده …

شک ندارم

مردی هست

که هنوز

در جایی از جهان

منتظر است آن زن

خوشبختی را در همان کیف چرم معمولی

به خانه اش ببرد..

رویا شاه حسین زاده

شکوفه ی پاییزی
تعداد بازديد : 136


بهار به بهار …

در معبر اردیبهشت،

سراغت را از بنفشه های وحشی گرفتم

و میان شکوفه های نارنج

در جستجویت بودم !

در “ پائیز ” یافتمت …

تنها شکوفه ی جهان

که در پائیز روییدی !

سید علی صالحی

ادامه مطلب
نویسنده :
تاریخ انتشار : سه شنبه 08 فروردین 1396 ساعت: 9:58

غرور
تعداد بازديد : 140

من تو را بیشتر از غرورم دوست داشتم
و تو، غرورت را بیشتر از من
حالا اما…
بگذریم
نه دیگر چیزی از غرور تو مانده
نه از دوست داشتن من
ادامه مطلب
نویسنده :
تاریخ انتشار : سه شنبه 14 بهمن 1393 ساعت: 22:59

دفترعشق تورابستم نیایی بهتراست!
تعداد بازديد : 168


دفتر عــشق تو را بستم نیایی بهتر است

بی تو من با دیگری هستم نیایی بهتر است

قفل و زنجیرم شکست و قلب من آزاد شد

خوب از این بند و بلا رستم نیایی بهتر است

جام قلبم سالها سرشار از نام تو بود

جام را مستانه بشکستم نیایی بهتر است

رفته بودی تشنه ی عشــــقم کنی بیچاره تو!

با شراب دیگری مستم نیایی بهتر است

ماه من بودی و اکنون در دلم خورشید اوست

اونهاده دست در دستم نیایی بهتر است

برق می زد چشم تو تا در غمت می سوختم

همچو برق از چشم توجستم نیایی بهتر است

ای که بر بام تکبّر لانه کردی مثل جغد

گرچه بالایی و من پستم نیایی بهتر است

دام در راهم نهادی تا به چنگم آوری

در کمینت تیر در شستم نیایی بهتر است

خواه لیلی خواه شیرین یا زلیخا بوده ای

دفتر عشق تو را بستم نیایی بهتر است

من نه مجنونم نه فرهادم نه یوسف بوده ام

من همان فریاد بدمستم نیایی بهتر است

محمدرضا زارع

تونیستی که ببینی
تعداد بازديد : 163

تو نیستی که ببینی

چگونه عطر تو

در عمق لحظه ها جاری است

چگونه عکس تو

در برق شیشه ها پیداست

چگونه جای تو در جان زندگی سبز است.

هنوز پنجره باز است

تو از بلندی ایوان به باغ می نگری

درخت ها و چمن ها و شمعدانی ها

به آن ترنم شیرین، به آن تبسم مهر

به آن نگاه پر از آفتاب می نگرند.

تمام گنجشکان

که درنبودن تو

مرا به باد ملامت گرفته اند

ترا به نام صدا می کنند

هنوز نقش ترا از فراز گنبد کاج

کنار باغچه، زیر درخت‌ها، لب حوض

درون آینه‌یِ پاک آب می‌ نگرند.

تو نیستی که ببینی چگونه پیچیده است

طنینِ شعر نگاه تو در ترانه من

تو نیستی که بیبنی چگونه می گردد

نسیم روح تو در باغ بی جوانه یِ من

چه نیمه شب‌ها کز پاره‌های ابر سپید

هزار چهره به هر لحظه می کند تصویر

به چشم هم زدنی

میان آن همه صورت ترا شناخته ام

به خواب می ماند

تنها به خواب می ماند

چراغ، آینه، دیوار، بی تو غمگینند.

تو نیستی که ببینی

چگونه با دیوار

به مهربانی یک دوست از تو می گویم

تو نیستی که ببینی چگونه از دیوار

جواب می شنوم.

تو نیستی که ببینی چگونه دور از تو

به روی هر چه در این خانه ست

غبار سربی اندوه، بال گسترده است.

تو نیستی که ببینی دل رمیده یِ من

بجز تو یاد همه چیز را رها کرده است

غروب های غریب

در این رواق نیاز

پرنده ساکت و غمگین

ستاره بیمار است

دو چشم خسته یِ من

در این امید عبث

دو شمع سوخته جان همیشه بیدار است

تو نیستی که ببینی…

فریدون مشیری

درونم تنهاست
تعداد بازديد : 137

اسمت را موج می‌برد
خودت را کشتی
موهایت را باد
و یادت را …
دفتــر گــم ‌شــده‌ام !
اسمم را
سنگی نگه می‌دارد
خودم را گوری
و یــادم را …
مهم نیست …

لبخندآرامش
تعداد بازديد : 135

ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﻢ
می گریند
ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﺧﯿﺲ ﺷﻮﻧﺪ
ﻏﺼﻪ می خوﺭﻧﺪ
ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺫﺭﻩ ﺍﯼ ﻏﻢ ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻫﺸﺎﻥ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ ﺷﻮﺩ
ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯼِ ﺑﻠﻨﺪِ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺍﻣﻮﺧﺘﻨﺪﻩ ﺍﻧﺪ
ﺍﻣﺎ. . .
ﺯﯾﺎﺩ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺷﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﻨﺪ
ﻓﻘﻂ …
ﻓﻘﻂ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ ﺗﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ِﮐﺴﯽ ﺑﻬﻢ ﻧﺨﻮﺭﺩ

توکجایی سهراب؟
تعداد بازديد : 137

تو کجایی سهراب؟

خانه ی دوست فرو ریخت سرم!

آرزویم را دستی دزدید

آبرویم را حرفی له کرد

مانده ام عشق کجا مدفون شد؟

به چه جرمی غزلم را خواندن؟

به چه حقی همه را سوزاندن؟

گله دارم سهراب……….

دل من سخت گرفته است بگو

هوس آدمها تا کجا قلب مرا می کوبد؟

تا کجا باید رفت

تا ز چشمهای سیاه مخفی شد

دوست دارم بروم

اینهمه خاطره را از دل من بردارید

عشق را جای خودش بگذارید

بگذارید به این خوش باشم

که به قول سهراب:

پشت دریا شهریست

که در آن هیچکسی تنها نیست

عشق بازیچه ی آدمها نیست

زندگی عرصه ی ماتم ها نیست

ازپشت پرده ی اشک
تعداد بازديد : 153

چهره‌ات روی آب شناور است

شناور است روی آب

تخت‌خوابت، میزت

تلفن‌ات

روزنامه‌ها، کتاب‌ها، گیتار

تمام اشیای خانه‌ات روی آب شناور است

گذشته

از پشت پرده اشک این‌گونه دیده می‌شود ..

 رسول یونان

آنکس که دل بریده
تعداد بازديد : 143

آنکس که دل بریده، تو پا هم ببری اش

چون طفلی از کنارتو با دست میرود…

همیشه منتظرت هستم
تعداد بازديد : 164

همیشه منتظرت هستم
خیال می کنم پشت در ایستاده ای و در میزنی
اینقدر این در کهنه را باز و بسته کرده ام که لولایش شکسته است
لولای شکسته در را عوض میکنم
انگار کسی در میزند
در را باز می کنم و در خیالم تو را می بینم که پشت در ایستاده ای
می گویم :
بانو خوش آمدی
ولی تو نیستی
پشت در تنهاییست
در را می بندم و باز دوباره باز میکنم
ولی هنوز هم نیستی
اینقدر باز میکنم و می بندم که لولای در دوباره می شکند
کاش می آمدی
می دانم چشم خسته ام بسته خواهد شد
قلب خسته ام خواهد ایستاد
ولی تو نخواهی آمد
بانو
بانو
بانو جان
تا آخر عمر فقط همین خواهد بود
من و در و لولای شکسته
و حسرت دیدار تو
فقط همین

من فقط عاشقی بلدم
تعداد بازديد : 153

به من چه مربوط که
آدم زندگی هیچ کس نیستی
من فقط عاشقی بلدم
چیزی هم در بساط نداشته باشم
قلبم پر است
عاشقی تقصیر من نیست
تقدیر است که
قرعه به نام تو افتاده
حالا میخواهی آدم این عاشقی باش
میخواهی نباش
من که گفتم فقط عاشقی بلدم
اما پا به پایم خواستی بیایی
زودتر بجنب
این قلب که بایستد
عشق تو
معجزه نخواهد کرد.

مثل هیچ کس نیست
تعداد بازديد : 123

نه از خودم فرار کرده ام

نه از شما

به جستجوی کسی رفته ام که

“مثل هیچ کس نیست”

نگران نباشیدیا با او

باز میگردم

یا او

بازم میگرداند

تا مثل شما زندگی کنم ..

محمد علی بهمنی

یک روزآفتابی
تعداد بازديد : 128

یک روزِ آفتابی را انتخاب کن
خودت را سریع به خانه برسان
راحت ترین مبلِ خانه را انتخاب کن
پرده ها را کنار بکش ( اتاق نباید تاریک باشد)
در زیباترین فنجانی که داری قهوه بریز
و در آرامش کامل
در روزِ روشن
بدور از استرس های خارج از خانه
تمام عکس هایش را پاره کن
تمام خاطراتش را یکی یکی دور بریز ( نیازی به مرورِ دوباره هم نیست)
تمامِ کلمات راست و دروغش را از ذهنت پاک کن ( در هر صورت فرقی نمیکند)
بعد با شکوهِ تمام چروکِ لباست را مرتب کن
مثلِ آدمی که هیچ وقت عاشق نبوده
مثلِ آدمی که همیشه تنها بوده
از خانه بزن بیرون
بگذار زندگی یک نفسِ راحت بکشد

عاشقم
تعداد بازديد : 155

عاشقم

اهل همین کوچه‌ی بن‌ بست کـناری

که تو از پنجره‌اش پای به قلب من ِ دیوانه نهادی

تو کجا؟ کوچه کجا؟ پنجره‌ی باز کجا؟

من کجا؟ عشق کجا؟ طاقتِ آغاز کجا؟

تو به لبخند و نگاهی

منِ دلداده به آهی

بنشستیم

تو در قلب و

منِ خسته به چاهی

گُنه از کیست؟

از آن پنجره‌ی باز؟

از آن لحظه‌ی آغاز؟

از آن چشم ِ گنه کار؟

از آن لحظه‌ی دیدار؟

کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت،

همه بر دوش بگیرم

جای آن یک شب مهتاب

تو را تنگ در آغوش بگیرم

 رحمان نصر اصفهانی

اعتصاب
تعداد بازديد : 115

درنبودنت

اعتصاب کردم غذارا

ساده مادرم،

فکرمیکردفرزندش صالح شده،

روزه میگیرد…

مجمدجوادمداحی

برگرد
تعداد بازديد : 104

برگردی
دیگرسیاهی چشمانت
به رنگ موهای من نمی آید!
اما برگرد...

خوب بودن
تعداد بازديد : 111

کشتن آدمی

راههای ساده ی بسیاری دارد

به صلیب کشیدن

بالای دار بردن

زنده زنده به گور کردن

و این اواخر

اتاق های گاز

اما راه دیگری هم هست

یک راه آرام :

اینکه خوب باشی

آنقدر خوب

که کسی

از نبودن تو

بمیرد ..

 بابک فرهادنیا

یادتو
تعداد بازديد : 114

درشکه ای می خواهم سیاه

که یاد تو را با خود ببرد

یا نه ،

نه ،

یاد تو باشد

مرا با خود ببرد .

کیکاووس یاکیده

بهانه
تعداد بازديد : 136

ناگهان گریه ام گرفت…
از یاد نبر، که از یاد نبردمت…
از یاد نبر که تمام این سالها با هر زنگ نا به هنگام تلفن از جا پریدم،
گوشی را برداشتم
و به جا صدای تو، صدای همسایه ای، دوستی، دشمنی را شنیدم.
از یاد نبر که همیشه بعد از شنیدن آهنگ «جان مریم» در اتاق من باران بارید.
از یاد نبر که با تمام این احوال، همیشه اشتیاق تکرار ترانه ها با من بودى.
همیشه این من بودم که برای پرسشی ساده پا پیش می گذاشتم.
همیشه حنجره من هواخواه خواندن آواز آرزوها بود.
همیشه این چشم بی قرار…
(یک نفر صدای آن ضبط لاکردار را کم کند)

دلتنگ توام
تعداد بازديد : 119

از پیشانی ات کنار می زند
یعنی دستم دارد
به تو فکر میکند
بارانی قطره قطره،
برشانه هایت خیس می شود
یعنی
دلتنگ توام…
تلفن زنگ می زند
و بی تفاوت به آتش سیگارت ادامه می دهی
یعنی
نیستم
نیستم
نیستم….

دوستت دارم پیرمردقشنگم
تعداد بازديد : 128

به روزهای بازنشستگی ات می اندیشم

موهایت سفید شده اند

قدم هایت دست به عصا

بر خلاف میلت عینک میزنی

هنوز سهراب را بیشتر از شاملو دوست داری ..

عصرها

با پیراهن سفید اتوکشیده ای

به پارک می روی

گاه پروانه ای نگاهت را می برد تا شبنمی

و مرا یاد می کنی ..

نمی دانم !

شاید مرده باشم

یا شاید بیوه زن پیری شده باشم که

نمازهای ظهرش را در مسجد می خواند

یا …

اما هرچه پیش آید

مانند همین روزها

” دوستت دارم پیرمرد قشنگم ! “

ازیادتوفراموش
تعداد بازديد : 136

من و تو خاطرات مشترک زیادی نداریم؛

یک کافه و چند خیابان را می شود فراموش کرد،

اگر عطرت، عطرت،…

عطرت نمی گذارد.

سمانه سوادی

شایدروزی
تعداد بازديد : 140

اگر شانس بیاورم،
روزی من هم پیرمردی خواهم شد
که هر وقت یاد تو می­افتد،
سیگارش را از جیب کتش بیرون می­آورد
و روشن می­کند
و با حسرتی پنهان میان آه­های بلند به آن پُک­های پیاپی می­زند،
اگر خروس بی­محل مرگ همین شانس را هم از زندگی نگیرد…

زیرچشمی…
تعداد بازديد : 122

مدام مینویسم و پاک میکنم ..

عین کودکی که بخواهد گندی که بالا زده است را به مادرش بگوید و نتواند.

هی نزدیک میشوم که بگویم، اما تا چشم میدوزی در چشمانم

آب دهانم را قورت میدهم و میگویم : هیچ !

زیر چشمی حواسم به دستهایت است ،

زیر چشمی حواسم به راه رفتن است .

زیر چشمی حواسم به همه چیز هست

و تو اصلا حواست به چشمهایم نیست !

کاش می شد ، کاش جرات میکردم که برایت بنویسم :

قربانت گردم ، من گند بزرگی زده ام ، نمیتوانم چشم در چشمانت بدوزم

و اعتراف کنم که چقدر دوستت دارم

بیا و بزرگی کن

بیا و همچون مادری که چشم بر گناه ِ کودک اش می بندد

بگذر و بگذار تمام عمر عاشقت باشم …

مهدی صادقی

خاطرات
تعداد بازديد : 108

به باد می رود شبی

تمامی تلاش من

- برای از یاد بردن

تمام خاطرات تو -

به یک تلاقی نگاه

در آسمان چشم تو

ویا

به یک عبور رهگذر

که همرهش شمیم توست

به هر بهانه ای که هست

فیل دلم دوباره باز

هوای هند می کند !

 مریم اکبری

بگذار دراین حال باقی بمانم
تعداد بازديد : 158

چشمهایت را بدزد از من !

بگذار به جواب هایم نرسم

بگذار با نگاه عاشقانه ی آن شبت خوش باشم

اکنون که بعد از هزار سال

دستان من هنوز بوی سیب می دهند

چشمان تو عجیب عاشق نبودنت را به رخم می کشند

من آدم سخاوتمندی هستم !

آنقدر که همه گلهای نچیده ات را می پذیرم

و همه دوستت دارم های نگفته ات را . . .

تو فقط

چشمانت را بدزد از من

بگذار در این حال باقی بمانم

من توهم عاشق بودنت را دوست دارم !!!

مریم اکبری

کسب درامد


 کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید