تو نمی خواهی عزیزت بشوم، زور که نیست
تعداد بازديد : 153
تو نمی خواهی عزیزت بشوم، زور که نیست
یا نگاهم بکند چشم تو مجبور که نیست
شده یک روز بیایی به دلم سر بزنی؟
با تو اَم! خانه ی تنهایی من دور که نیست
آن که با دسته گلی حرف دلش را می زد
پر درد است ولی مثل تو مغرور که نیست
نازنین، عشق که نه، اخم شما قسمت ماست
عاشقی های تو با این دل رنجور که نیست
تو مرا دیدی و از دور به بیراهه زدی
تو نگو نه، دل دیوانه ی من کور که نیست
خواستم دل بکنم از تو ولی حیف نشد
لعنتی غیر تو با هیچ کسی جور که نیست
مشکل اینجاست نگفتی تو به من، می دانم
تو نمی خواهی عزیزت بشوم، زور که نیست
زهرا حسینی
نویسنده : ilove
تاریخ انتشار : یکشنبه 14 دی 1393 ساعت: 12:07
برچسب ها : تنهايي , دل , زهرا حسيني , شعر عاشقانه , شعرهاي عاشقانه , عاشقي , عزيز , عشق , غزل , غزل عاشقانه , غزلهاي عاشقانه , مغرور ,