ارسال رمان های شما برای ما و با نام خودتون تو وب سایت قرار داده میشه
ظاهرا معنی برگرد نمی دانی چیست
بعد از تو
تعداد بازديد : 173
فکر می کردم تو همدردی
تعداد بازديد : 165
فکر می کردم که تو همدردی
اما تو هم دردی
درد نام دیگر من است
تعداد بازديد : 142
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته ی سخن در آورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم
درد های من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است
درد های من
گر چه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نام هایشان
جلد کهنه ی شناسنامه هایشان
درد می کند
من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده ی سرودنم
درد می کند
انحنای روح من
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است
دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟
این سماجت عجیب
پافشاری شگفت درد هاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه ی لجوج
اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
درد
رنگ و بوی غنچه ی دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگ های تو در توی آن جدا کنم؟
دفتر مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازه ی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم؟
درد ، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟
درد دل
تعداد بازديد : 109
همیشه با کسی درد و دل کنید که هم درد داشته باشد هم دل…
غیر از این باشد به شما میخندد.