داستان عاشقانه و واقعی عشق مریم و فرهاد
تعداد بازديد : 468
راستش من تو یک خانواده معمولی به دنیا اومدم وقتی ۱۵سالم بود قیافه زیبایی داشتم و خیلی شیطون بودم دوست داشتم تمام کار هار تجربه کنم تقریبا همه رو تجربه کرده بودم.
الا دوستی با جنس مخالف روبه روی مدرسمون یه بوتیک مردانه بود که فرهاد رو اون بوتیک کار میکرد قیافه زیبایی داشت تقریبا دل همه دخترای مدرسمون رو برده بود یه روز که توی حیاط مدرسه نشسته بودیم و بچه ها داشتن در مورد فرهاد صحبت میکردن تا اینکه
بقیه داستان در ادامه مطلب
ادامه مطلب
نویسنده : ilove
موضوع: بخش اول , داستان عاشقانه ,
تاریخ انتشار : دوشنبه 31 فروردین 1394 ساعت: 15:17
برچسب ها : مردانه , خانواده معمولی , داستان بوتیک مردانه , داستان زیبا , داستان زیبای من که اخر تصادف شد , داستان عاشقانه مریم و فرهاد , داستان عاشقانه و واقعی عشق مریم و فرهاد , داستان غم ناک تصادف , داستان غم ناک فرهاد , داستان فرهاد خوشگله , داستان مریم , داستان پسر جذاب , داستان کوتاه و خوشگل , زیباترین داستان های عاشقانه , زیباترین متن ها , سایت عاشقانه , عاشقانه های من , متن های عاشقانه , مریم , مریم و فرهاد ,