عشق ویرانگر او دردلم اردو زده است
تعداد بازديد : 146
عشق ویرانــــگر او در دلــم اردو زده است
هرچه من قلب هدف را نزدم، او زده است
بیستون بود دلم… عشق چه آورده سرش
که به ارگ بــم ویران شده پهلو زده است؟
مــو پریشان به شکار آمــــد و بعد از آن روز
مــن پریشانم و او گیره به گیسو زده است
دامنش دامنـــه های سبلان است …چقدر
طعم شیرین لبــش طعنه به کندو زده است
مثـــل مغرورترین کــــافر دنیــــــــا که دلش
از کَــفَش رفته و حتی به خدا رو زده است
ناخدایی شده ام خسته که بعد از طوفان
تا دم مـرگ دعــــا خوانده و پارو زده است
تا دم از مرگ زدم گفت: “دعا کن برسی!”
لعنتـــی بـاز فقط حرف دو پهلو زده است!
ادامه مطلب
نویسنده : ilove
تاریخ انتشار : شنبه 08 شهریور 1393 ساعت: 12:26
برچسب ها : اشعارناب , دلنوشته , شعر هاي عاشقانه , شعر و دلنوشته هاي عاشقانه و زيبا , شعر ودلنوشته , شعرناب , شعرناب عاشقانه , عبدالمهدي نوري , عشق ويرانگر او دردلم اردو زده است , غزل , غزليات زيبا , پريشان ,