دوست

لذت دنیا.
تعداد بازديد : 122


دنیا جای خوبی است چون انسان عاشق می‌شود و جای بدی است چون جای عشق‌بازی نیست؛ تنها در آخرت است که می‌توان عشق جاودانه داشت. دنیا مانند مغازه‌ای است که انتخاب و خرید می‌کنی و آخرت خانۀ توست که خریدهایت را برایت می‌آورند و از آنها لذت می‌بری. لذت دنیا به مقدار چشیدن در مغازه است.

داستان کوتاه “زخم خورده” (قسمت دوم)
تعداد بازديد : 151

نمیدونستم باید چیکار کنم ، باهاش حرف بزنم؟ میدونستم حاشا میکنه.

هیچوقت دلم نمیخواست شک وارد زندگیم شه. ولی حالا که بود باید مطمئن میشدم.

میدونستم چه ساعتائی کلاس داره . همیشه بعد شرکت میرفت دانشگاه . حتی ناهارشم اونجا میخورد .

بچه رو سپردم دست مامانم .

-مامان اگه میشه چند ساعتی مواظب بچه باش وقت آرایشگاه دارم برم و بیام.

سوار تاکسی شدم و یه راست رفتم دانشگاه اولین بارم بود میرفتم دانشگاهش .

فقط شماره ی کلاسشو میدونستم با اسم اون دختره!

پرسون پرسون رفتم تا رسیدم به کلاسشون .

چشام دنبالش میگشت که دیدم تو سالن داره با دوستاش حرف میزنه .

منتظرش موندم تا بیاد میدونستم حسابی ناراحت میشه.

ولی چاره ای نداشتم باید خیالمو راحت میکردم.

حرفاش با دوستاش تموم شد. یه لحظه نگام کرد و رد شد .

ولی بعدش انگار که یه دفعه متوجه حضورم شده باشه جا خورد و برگشت طرفم.

-الهام تو اینجا چیکار میکنی؟ واسه چی اومدی؟

-هیچی . بچه خواب بود سپردم مامانم و گفتم یه سر بیام پیشت .

- لازم نکرده .زود برگرد خونه .

- نمیخوای مهمون کلاستون بشم؟ مثل دوست دختر دوست پسرا بیام پیشت بشینم؟

نمیخوای منو به دوستات معرفی کنی؟

نکنه خجالت میکشی بگی زنمه؟

عصبانی شد ولی به روم نیوردم .

- گفتم زود برگرد و برو

ولی باید کاری رو که شروع کرده بودم رو تموم میکردم.

یکی از دخترا اومد طرفش

- آقای فرهودی ببخشید میشه جزوه تونو یه لحظه بدید به من؟

این جزوه گرفتن تو دانشگاه هم واسه خودش سوژه ایه!

یه نگاه تحقیرآمیز بهم کرد

- ببخشید..معرفی نمیکنید؟

در برابر دخترا کم آوردم .از نظر ظاهری و پوشش هیچ شباهتی به هم نداشتیم!

من ساده بودم و چادری ولی اونا پر از رنگ و روغن!

شاید آرش حق داشت نتونه معرفیم کنه .

تموم اعتماد به نفسی که داشتم و در برابرشون کم شده بود رو یه جا جمع کردم و گفتم:

- من خانومشون هستم از آشنائیتون خوشبختم…

دخترا تعجب کردن حالم گرفته شد ،یعنی اینقدر….؟

- آقای فرهودی مگه شما متاهلید؟ تا حالا نشنیده بودیم. خانوم خوش اومدید. بفرمائید بریم کلاس.

خشمو تو چشای آرش میدیدم اگه از دوستاش خجالت نمیکشید همون جا میزد تو گوشم

رفتم کلاسشون و بین دخترا نشستم.

ادامه دارد…

نویسنده:لیلا فام

ادامه مطلب
نویسنده :
تاریخ انتشار : جمعه 05 اردیبهشت 1393 ساعت: 9:58

خوب نیستم
تعداد بازديد : 109

کم سرمایه ای نیست؛

داشتن آدم هایی که حالت را بپرسند.

ولی از آن بهتر

داشتن آدم هایی است که وقتی حالت را می پرسند،

بتوانی بگویی: خوب نیستم

ادامه مطلب
نویسنده :
تاریخ انتشار : دوشنبه 14 بهمن 1392 ساعت: 9:02

به سلامتی رفیق های بامرام
تعداد بازديد : 212

دو تا رفیق بودن باهم میرفتن میخونه شراب میخوردن
یکی میمیره اون یکی میره میخونه به ساقی میگه دو تا بریز!
ساقی میگه چرا دو تا؟
میگه یکی واسه خودم، یکی به یاد رفیقم!
یک سال بعد میره میخونه به ساقی میگه یکی بریز!
ساقی میگه رفیقتو فراموش کردی؟!
میگه نه… خودم توبه کردم، میخورم به یاد رفیقم!

کسب درامد


 کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید