صدایم که کردی باد وزیدن گرفت
تعداد بازديد : 128
صدایم که کردی
باد وزیدن گرفت ؛ ابر نباریدن…
نمی دانم اکنون را می زیستم یا دیروز
اما
صدایم که کردی
زمان ، زمانه ی من شد
پاسخ که میدادمت
خزان را دیدم به هزار رنگ
گفتی : بگویمت آن ناگفته ؟
موی آشفتم که بگویم
خزان باریدن گرفته بود و دستانم آتش
که دانسته بودی
ناگفته ام را ناگفته.
نویسنده : الناز
موضوع: بخش چهارم , شعر و دل نوشته ,
تاریخ انتشار : چهارشنبه 28 اسفند 1392 ساعت: 10:10
برچسب ها : باد وزیدن گرفت , خزان , خزان باریدن گرفت , دلنوشته , شعر و دلنوشته , صدایم که کردی , نا گفته ,