دانلود والپیپرهای زیبا
تعداد بازديد : 168
دانلود 45 عکس زیبا پس زمینه
دانلود 45 عکس بسیار زیبا و بدون تگ
نوع فایل: ZIP
حجم: 5.50 MB
دانلود 45 عکس زیبا پس زمینه
دانلود 45 عکس بسیار زیبا و بدون تگ
نوع فایل: ZIP
حجم: 5.50 MB
دانلود آهنگ جدید حمید هیراد به نام دلربا
Hamid Hiraad - Delroba
+ متن ترانه دلربا از حمید هیراد
ای جان عجب قد بلندی داره یارم / ای جان چه گیسوی کمندی داره یارم
ای جان که این دل / میره واسش این دل میره واسش
دانلود آهنگ میثم ابراهیمی به نام کوچه سرد
دانلود آهنگ جدید میثم ابراهیمی به نام کوچه سرد
Meysam Ebrahimi - Kooche Sard
ترانه و موزیک : نیما معین ؛ تنظیم : علی بیات
+ متن ترانه کوچه سرد از میثم ابراهیمی
داره برگا میریزه زمین / سرده هوا بارونه ببین
کوشی چرا زنگ میزنم گوشیت خاموشی / داره مهمون من میشه درد
سری جدید عکسهای پروفایل دخترانه+پیش نمایش
عکسهای با کیفیت پروفایل(دخترانه)
بدون تگ تبلیغاتی
تعداد:35
نوع فایل:ZIP
دانلود رایگان رمان ترسناک شیاطین مشرور
پیشـ گفتـار:
رمان در دو فصل در یک فایل ادغام شده…
فصل اول: شیاطین مشرور
فصل دوم: غوغای ستارهگان.
من از بدو آغاز این داستان، از کلیهی پرسنل و مدیریت انجمن رمانهای عاشقانه نهایت تشکر رو دارم.
ارادتمند/شکیبا پشتیبان
خلاصه:
یه رمان #متفاوت و باب میل شما.
و نویسنده این بار برای اولین بار با ژانر #ترسناک شروع به فعالیت کرد.
من خود مار گزیدهام، تو مرا از ریسمان سیاه و سفید نترسان.
من خود رنجها بسیار کشیدهام، تو مرا نمک نپاشان.
من خود طعمه به دست گرگ میسپارم، تو مرا طعمه به دست گرگ نفرمان.
شیاطین در درگاه منتظرند، چون شرارهها شعله میکشند، آتش بر پا میکنند، میسوزانند، خاکستر میکنند. نابود میکنند و در آخر آیا خودشان نابود میشوند؟ ببینیم دست تقدیر سرنوشت چه بر راه افراد بیگناهمان قرار میدهد؟
خوشحالی ته دلی یعنی هر روزت پر از درد و رنجش باشد، ولی در آخر بدانی که تمام میشود و شود، حالت عالی است.
✔ رمان بر اساس واقعیت و از زندگی افراد جامعه نوشته میشه. ولی من در جای جای اونها از تخیل هم به کار میبرم.✔
نکته: ⇦ توصیه میشود کسانی که میترسند نخونند و این رمان به افراد زیر ۱۸ سال توصیه نمیشود. ⇨
کته: ⇦ رمان در دو فصل ارائه شده و هر دو فصل با دو نام متفاوت در یک فایل ادغام شده.
فصل اول: شیاطین مشرور
فصل دوم: غوغای ستارهگان
همه چیز از یک انتقام شروع میشه وقتی که همه توی اوج خوشی زندگی میکنن روح و جن همه جا دنبالشون میکنن. یک مرد شیطان صفت به نام سامان که به خاطر
انتقام از یک دعا نویس به نام نادر خودش رو به جن و یک شیطان تبدیل میکنه تا اطرافیانی که برای نادر عزیز هستند رو اذیت کنه از این رو اتفاقاتی هیجانی و عجیب و غریب میفته که…
ژانر: ترسناک _ عاشقانه _ واقعی _ اجتماعی _ با مایههایی درونی از تخیل.
شکیبا پشتیبان
مقدمه:
چــــــــــو آتش در دل خاک.
چـون روزنه زند در دل افلاک.
چـون شعله کشد اسـفناک.
چـــــون شرارههای آتشین…
رستاخیز شود خطـــــرناک.
شیاطین در درگهِ آتش چو آتشفشان…
گذر میکنند در دل خاک و ز افلاک.
شیاطین مشرور.
قسمتی از رمان
راوی: علی جوادی
سلام من علی هستم بیست و یک سال دارم و دانشجوی برق هستم و شاغلم.
تنها زندگی میکنم و پدر و مادری ندارم. دلم نمیخواد خاطرهها رو زنده کنم. ولی یه چیزهایی هست که هنوز اون گوشه موشههای دلم جا خوش کرده. در ضمن من ساکن کرج هستم. یه خاطرهای براتون تعریف میکنم مال چند سال پیش هست.
ما، یعنی چند سال پیش من و مامانم و بابام، رفته بودیم بانه برای خرید بعد اتفاقی تو یه پاساژ یکی از فامیلای بابام و دیدیم بعد با یه عالمه اصرار رفتیم خونه فامیل بابام…
ساعت یک بود که بابام گفت:
– من میرم بخوابم شب همهتون خوش.
بعد هم رفت، ما هم با تو پذیرایی نشسته بودیم تلویزیون میدیدیم. زنها هم اون ور داشتن باهم صحبت میکردن چایی میخوردن.
اون خونه فامیلمون که امشب باید اونجا میگذروندیم خیلی وحشتناک بود دستشویی هم بیرون بود تو حیاط باید یه پنجاه متر میرفتی و هلاک میشدی تا میرسیدی به د س ت ش و یی .
خلاصه خونه خیلی بزرگ بود. پنج تا اتاق خواب پذیرایی دویست و بیست متر و.
بعد یهویی بابام اومد بیرون با یه قیافه وحشت زده به (کامران) پسر صاحب خونه همون فامیلمون کشید این ور بهش یه چیزایی گفت منم رفتم جلو ببینم چی گفته!
بابام میگفت:......
نام کتاب:شیاطین مشرور
نوع کتاب :PDF
تعداد صفحات:189
دانلود رایگان رمان منو اذیت نکن
نام کتاب: منو اذیت نکن
نوع کتاب:PDF
تعداد صفحه: 230
توجه:این داستان بر مبنای حقیقت است و تمامی اسامی نام برده(بجز اسم نویسنده)مستعار است
خلاصه:
نیاز دارم مدتی نباشم ؛
سفر کنم به جایی ک هیچ کسی را نشناسم ،
به جایی ک هیچ کسی مرا نشناسد …
دور باشم و رها
سبُک باشم و آزاد …
آدم هایی را ببینم ، ک هیچ تصور بدی از آنها ندارم ،
مسیرهایی را بروم ، ک تا به حال نرفته ام ،
عطرهایی را بزنم ، ک تا به حال نزده ام ،
و لباس هایی را بپوشم ، ک تا به حال نپوشیده ام …
در مکان هایی بنشینم ، ک هیچ خاطره ای را برایم زنده نمی کنند ،
موسیقی هایی گوش کنم ، ک مرا یادِ کسی نمی اندازند ،
و نوشیدنی هایی بنوشم ، ک مرا بیخیال تر از همیشه کنند …
نه به کسی فکر کنم ،
نه نگرانِ چیزی باشم ،
نه از پیشامدِ پیش نیامده ای بترسم !
من نیاز دارم مدتی در خنثی ترین حالتِ ممکن باشم …
قسمتی از رمان
این داستان زندگی دختری بنام آسو رو توسط دختری بنام نیلوفر به نمایش میزاره،زندگی و سرنوشت تلخ دختری که تو سن دوازده سالگی درحالیکه رنج زیادی از پدر و مادر ناتنی اش میکشید،مجبور به ازدواج شد.چالش ها و اتفاقات تلخ زیادی در زندگی زناشویی دختر غصه ما اتفاق می افته و تا پایان رمان همراه باشید و ببینید عاقبت انسان های پست و پلید که با دل سیاه انسان هارو آزار میدن چگونه خواهد بود….و آیا آسو میتونه از پس این مشکلات بربیاد یا زندگی اونو از پا درمیاره
به نام خدا
با ذوق و شوق در حالیکه سینی چایی دستم بود به سمت مامان رفتم.مامان لیوانی برداشت و تشکر کرد.
کنارش نشستم و با نیشی گشاد گفتم
-خب تعریف کن
مامان خودشو به ندونستن زد و درحالیکه با ارامش چاییشو مزه مزه میکرد گف
-چیو؟
اعصابم از اینهمه بی خیالیش خورد شد دوست داشتم سریع بفهمم موضوع اون دختره که مامان و سهراب داشتن با هیجان به هم تعریف میکردن چی بود .
کلافه دستی تو موهام کشیدم و بمامان گفتم
-همون دختره دیگ چی بود اسمش؟…اهان…آسو.
مامان لیوانشو تو سینی گذاشت و رو به من گفت
-حالا چرا گیر دادی به اون؟
با هیجان خودمو بیشتر سمتش کشیدم و گفتم
-اونجور که سهراب با آب و تاب تعریف میکرد و میگفت دوتاعموهام عاشقش بودن و سرش باهم اختلاف داشتن و اونجور که تو میگفتی زندگیش خیلی عجیب و سخت بود خب ادم وسوسه میشه دیگ.
مامان همچنان بی تفاوت نگاهم میکرد خودمو مظلوم کردم و لبامو جلو اوردم ، سرمو کج کردم و گفتم
-تعریف کن دیگ لطفااااا.