دختر عفت فروش
تعداد بازديد : 345
شبی مست رفتم اندر ویرانه ای
ناگهان چشمم بیافتاد اندر خانه ای نرم نرمک پیش رفتم
در کنار پنجره تا که دیدم صحنه ی دیوانه ای
پیرمردی کور و فلج درگوشه ای
مادری مات و پریشان همچنان پروانه ای
پسرک از سوز سرما میزند دندان به هم
دختری مشغول عیش و نوش با بیگانه ای
پس از ان سوگند خوردم مست نروم بر در خانه ای
تا که بینم دختری عفت فروشد بهر نان خانه ای
ادامه مطلب
نویسنده : ilove
تاریخ انتشار : دوشنبه 02 تیر 1393 ساعت: 13:16
برچسب ها : برادر ویگن , تا که بینم دختری عفت فروشد بهر نان خانه ای , دختر عفت فروش , دختری عفت فروشد بهر نان خانه ای , دختری مشغول عیش و نوش با بیگانه ای , در کنار پنجره تا که دیدم صحنه ی دیوانه ای , شبی مست رفتم اندر ویرانه ای , شعر های لوتی , شعر کارو , مادری مات و پریشان همچنان پروانه ای , ناگهان چشمم بیافتاد اندر خانه ای نرم نرمک پیش رفتم , پس از ان سوگند خوردم مست نروم بر در خانه ای , پسرک از سوز سرما میزند دندان به هم , پیرمردی کور و فلج درگوشه ای , کارو , کفرنامه کارو ,