کوچه
تعداد بازديد : 115
بی تو توفان زده دشت جنونم
صیدافتاده به خونم
تو چه سان میگذری غافل از اندوه درونم؟
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
بی من از شهر سفر کردی و رفتی
قطرهای اشک درخشید به چشمان سیاهم
تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم
تو ندیدی…
نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی
چون در خانه ببستم،
دگر از پا نشستم
گوئیا زلزله آمد،
گوئیا خانه فروریخت سر من
بی تو من در همه شهر غریبم
بی تو، کس نشنود ازاین دل بشکسته صدائی
بر نخیزد دگر از مرغک پر بسته نوائی
تو همه بود و نبودی
چه گریزی ز بر من
که ز کویات نگریزم
گر بمیرم ز غم دل
به تو هرگز نستیزم
من و یک لحظه جدایی؟
نتوانم، نتوانم
نویسنده : ilove
موضوع: بخش چهارم , شعر و دل نوشته ,
تاریخ انتشار : شنبه 16 آذر 1392 ساعت: 15:46
برچسب ها : بانو هما میرافشار , بی تو , بی تو توفان زده دشت جنونم , بی من از شهر سفر کردی , تو همه بود و نبودی , رفتی , شعر , شعر کوچه , شعر کوچه میر افشار , شعر کوچه هما میر افشار , قطرهای اشک , کوچه ,